بادلهی احساس، اندیشه و تصمیم یک اصل اساسی در جامعهی انسانی است و طبیعتن هرکسی در این تبادل طالب حقیقت است و..
سواد رابطه
سواد رابطه چیست؟ چگونه آدمها به کمبود آن مواجه هستند؟ نداشتن سواد رابطه، ما را به کجا میکشاند؟
از آنجاییکه امروزه سواد رابطه در جامعهی ما به موضوع اساسی در ایجاد پیوندها مبدل شده؛ این مقالهی تحقیقی- معلوماتی به شرح این مهم پرداخته است.
تعریف
سواد رابطه به معنای داشتن دانش رفتار، گفتار و عمل مناسب در ایجاد پیوند میان انسانها میباشد.
ارتباط سالم و مثبت ضمن حفظ استقلال فردی؛ سلامت، شادابی و بهترینها را برای آدمها به همراه دارد. انسانهاییکه ارتباطات سالم و درستی با دیگران دارند، استرس کمتری تجربه میکنند و شادتر هستند.
عوامل کمککننده در بیسوادی رابطه
ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ خوب انتخاب کنیم؛ معمولن ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ همزیستی ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنیم ﮐﻪ خاصیتﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪی ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ. اکثر وقتها ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺣﺲﻫﺎﯼ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ، اختلالهای ﻫﻮﺭﻣﻮﻧﯽ و تعبیر اشتباه رفته و ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯﻣﺪﺗﯽکه ﺁﻥ ﺣﺲ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﺧﻮﺩ ﺯﺩﻥ ﻭﯾﮑﯽ هم ﺳﺮ ﺁﻥ بیچاره!
ﺑﺤﺮﺍﻥ ﻋﺪﻡ ﺗﻌﺎﺩﻝ؛ بلد ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺁﻫﺴﺘﻪﻭﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ. ﺩﺭﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ آنچنان ﺗﻨﺪ میرانیم ﮐﻪ در بعدش نفسمان ﺑﻨﺪ ﻣﯿﺎﯾﺪ. ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻫﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﺮﺝ میکنیم، ﺗﻮﻗﻊ طرف مقابل ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺑﺮﯾﻢ ﻭﺑﻌﺪ ﺍﺯﻣﺪﺗﯽ که ذوق و علاقهی مان ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪﮔﯿﺮﯼ ﻭﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ…
ﻗﺪﺭﺕ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ، ﺟﺰﺋﯽ ﺗﻔﮑﯿﮏﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﻧﺪ. به طور مثال ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ در ﻣﯿﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪی ﻋﺎﻃﻔﯽ بفهمیم ﻣﺮﺩﯼ ﯾﺎ ﺯﻧﯽﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭیم، ﻋﺎﺩﺗﯽ ﯾﺎ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ما ﺗﺤﻤﻠﺶ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ. اما آیا ﺗﺤﻠﯿﻞ میکنیم؟ ﺑﻪ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﺟﺰییات میپردازیم؟ ﺭﺍهکارﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﺍﻃﻼﻉ ﺧﻮﺩﺵ، ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻣﯽکنیم؟
البته که نه، چرا که ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﻭ ﺁﻧﯽ از خود ﻧﺸﺎﻥ میدهیم. ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺗﺤﻠﯿﻞ، ﺩستآﻭﺭﺩ پختگیست ﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﺮ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ این ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪی ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﺎﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ، ﺫهن ﻏﻠﻂ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻏﻠﺒﻪ میکند ﻭﺍجازه نمیدهد ﮐﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﺩﺭﮎ ﺩﺭﺳﺖ، ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ تنشها ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺷﻮﺩ.
بلد ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎﯼ آدمها ﺑﺎﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﺴﯽﮐﻪ ﺑﺎ ما اﺳﺖ، ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ. حتا ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ و ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎی ﺍﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﻢ. ﻏﺮﻭﺭﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭﮐﺶ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺍﻭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ که ﺧﻮﺩﺵ ﺳﺎﺧﺘﻪ و ﺁنﺭﺍ فقط ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ؛ ﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ برﺍﺳﺎﺱ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪی ﻣﺎ، ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﺎﺯهﺍﯼ ﺑﺴﺎﺯﺩ.
راهکارها
عزیزالله قانع استاد دانشگاه در رشتهی علوم اجتماعی است او سه موضوع اساسی را راهکار این مسله میداند.
۱. انتظار واقع گرایانهای از طرف مقابل داشته باشیم. هیچکسی دقیقن همان چیزی نیست که خواهان آن هستیم. گاه افراد با عملشان شما را ناامید میکنند. دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیریم و قصد تغییر آنها را نداشته باشیم.
۲. ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺏ کنیم؛ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽﮐﻪ بیشترین ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ بیشترین درک را داشته باشد، انتخاب کنیم. ﺍﻟﺒﺘﻪ شباهت ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ یکسانی ﻧﯿﺴﺖ.
۳. در رابطهها ﺗﻌﺎﺩﻝ داشته باشیم؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻤﯽ ﻣﻼﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﻫﯿﻢ. همچنان ﻧﯿﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪﺷﺪﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯿﻢ. ﻧﻪ ﺧﻔﻪﺍﺵ ﮐﻨﯿﻢ و ﻧﻪ ﻭﺍﺩﺍﺭﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺧﻔﻪی ﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ. همچنان در این باره حدیثی از صحابهی کرام نیز بیان شده؛ انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مىشود.
توصیههای سودمند
کارشناسان حوزهی ارتباطات چند نکته را به عنوان توصیه توزیع دادند.
- برای دوست خود وقت بگذاریم شنوندهی خوبی باشیم.
- تبادل اطلاعات کنیم.
- خود مان باشیم؛ اگر بتوانیم در برخوردها، خودمان باشیم و نقش بازی نکنیم، بسیار دلچسبتر و مقبولتر خواهید بود. چنانچه خود را زیر نقاب پنهان کنیم، بالاخره دیر یا زود خود واقعی مان آشکار خواهد شد و به روابط ما لطمه خواهد زد. یک رابطهی سالم با انسانهای واقعی ساخته میشود، نه با شخصیتهای ساختگی.
برای گفتوگو و مذاکره زمان مناسبی را تعیین کنیم.
روی زمان حال بحث کنیم و از موضوع بحث خارج نشویم. شکستهای گذشته قابل تغییر نیستند.
پذیرای احساسهای دیگران باشیم، دیگران را درک کنیم و به احساس آنها احترام بگذاریم.
- خود را بشناسید؛ ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺎ، از آنچه هستیم و دوست داریم باشیم، ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﺩمدمی ﻣﺰﺍﺝ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﺗﻼﺷﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭﺍقعن کی ﻫﺴﺘﯿﻢ! ﺍﺯ ﻋﻼقهی ﺧﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻃﻠﺐ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، شناختی نداریم. ﺍﯾﻦ فقر ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﺒﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﯿﺎﻭﺭﯾﻢ، ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻌﺮﯾﻔﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ خوشبختی ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ.
- به خود فرصت دهیم؛ دوستشدن و ایجاد یک رابطهی سالم یکباره اتفاق نمیافتد. نزدیک شدن به افراد جدید کمی دشوار به نظر میرسد ولی به خاطر بسپارید آشنا شدن با افراد کمی طول میکشد. ایجاد یک رابطهی سالم نیاز به زمان دارد.
نتیجهی کلی موضوع
متاسفانه جامعهی ما در کنار فقر علمی و مفهومی دیگر، دچار بیسوادی شدید رابطهای میان افراد است. بدون همپذیری و درک دیگران همواره باهم ناسازگاریم. از سوی دیگر کمسوادی رابطه باعث شکلگیری سویتفاهمها میشود، ممکن خیلی نیت نیک به همدیگر داشته باشیم اما سویتفاهمهای مان باعث دوری از هم میشود. پس از نظر من نیاز است تا بیشتر یادبگیریم که برای همدیگر خیلی میارزیم. تلاش کنیم که به همه، آدمی خوبی باشیم. محبت، صمیمیت، حس همکاری و صداقت را پیشهی خود بگیریم.
نویسنده: فرشاد عمری
مسوول رسانهی دانشگاه باختر و آموزگار برنامههای عملی حوزهی ژورنالیزم
قبل از این در دانشگاه رنا به عنوان مسوول رسانهی دانشکدهی ژورنالیزم کار میکردم و چندین مقالههایم در هشت صبح به نشر رسیده است. امید در صورت تایید نشر یا عدم آن، برایم احوال دهید.
از همکاریهای همیشگی رسانهی پیشتاز مطبوعاتی هشتصبح سپاسگزارم.